بخش دوم کتاب تونگران چگونه می اندیشند: از کجا آغاز کنیم؟

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    اغلب مردم برای کسب درآٰمد بیشتر در پی یافتن پاسخی بر این سوالند که از کجا باید شروع کنند.بعضی افراد با افزایش اندکی بر درآمدشان قانع و راضی اند، اما برخی دیگر در پی کسب ثروت فراوانند. به هر حال جهان لبریز از نعمت و فراوانی است، سهم هر کس از گنجینه ی پر نعمت کاینات، به اعتقاد و بلند پروازی وی بستگی دارد. با وجود این همواره این پرسش مطرح است که از کجا باید آغاز کرد؟

     

    ›››باور کنید که میتوانید ثروتمند شوید‹‹‹

    اگرچه این عبارت ساده و پیش پا افتاده به نظر می آید، اما ارزش تجزیه و تحلیل و ژرف اندیشی را دارد.

    متاسفانه جامعه و تفکر قالبی و سنتی آن چنین باور نادرستی رادر اذهان عموم جا انداخته است که ثروت و شوکت و جلال تنها به گروهی خاص تعلق دارد و همه ی مردم را در این عرصه راهی نیست.بارها از اطرافیانتان شنیده اید که کسب ثروت و تمول خواب خیالی بیش نیست و شم باید واقع بین باشید و بیهوده وقت خود را تلف نکنید. به بیانی دیگر، اغلب مردم بر این باورند که ثروت و تمول فراوان در انحصار عده ای قلیل است که از روز ازل گل وجودشان را چنین سرشته اند.حال آنکه محدودیت در کسب موفقیت تمول و کامروایی، تنها ناشی از یک محدودیت ذهنی است. اکنون کتاب را کنار بگذارید، لم بدهید و نه نظام فکری خود بیندیشید و ببینید که چه باورهایی مانع دستیابی شما به ثروت و کامروایی است.بگذارید که موانع ذهنی شما، چون دملهایی چرگی سر باز کند. با مشاهده ی چنین عفونت های ذهنی که مانع دست یابی شم به ثروت تمولند. بی تردید در شگفت خواهید ماند.  باید به خود بقبولانید که شایستگی عالیترین موهبت ها و عطایای زندگی را دارید. چه بسا هر روز فرصت های ارزشمندی را بدست می آورید و یا گاهی سروشی باطنی، اندیشه ای خلاقانه را در ذهن شما زمزمه کند، اما تنها به دلیل باور نداشتن لیاقت توانگری در خود، به این فرصب ها پشت پا میزنید و اندیشه های بکر را در نطفه خفه میکنید.

     

    در فصل بعد، درباره هنر تلقین به نفس سخن خواهیم گفت تا بتوانید نیروی اندیشه ی خلاقه را که در کسب ثروت نقش بسزایی دارد شکوفا شود.

     

    تردیدی نیست که همه ی ما به طور طبیعی در عرصه های مادی و معنوی توانگریم. کافی است به فراوانی ثروت و زیبایی های اطراف خود چشم بگشاییم و توانایی های خود را باور کنیم.

     در این جا به اصل دیگری اشاره میکنیم که ممکن است حیرت شما را برانگیزد. حقیقت این است که کسب موفقیت به هیج وجه دشوارتر از تجربه ی شکست نیست. یکی از مهمترین دلایل دست نیافتن به آرزوها برنامه ریزی  برای تنگدستی است. در حقیقت، بسیاری از مردم به شکست و ناکامی خو کرده اند. این حالت معمولا از اعتقادات ریشه دار بی ارزش بودن ناشی می شود که در نخستین سالهای کودکی به وجودمیآید و رویدادهای ناگوار زندگی هم به آن قوام و استحکام میبخشند. در نتیجه، شخص، با یک تصور غلط غیر ارادی، زمینه های ناکامی خویش را فراهم می آورد و برای ترک چنین عادتی هم خود را ناتوان می یابد. برای دست یافتن به غنا و تمول باید به طور عمیق در نظام باور های خود تجدید نظر کرده تا آن ها را از زواید نادرست، پاک و تصفیه کنید و به راستی بپذیرید که رسیدن به قله ی موفقیت، هرگز سخت تر از فرو افتادن در دره ی ذلت و ناکامی نیست.  ضمیر ناهشیار ما بین اندیشه های سازنده و خر ب تفائتی قایل نیست و برای متجل یکردن هر کدام نیروی یکسانی را به کار میبرد; به همین دلیل کافی است که ما در برنامه ی ذهنی خود تعییری پدید آوریم. چند لحظه بینیدیشید آیا ناکامیهای شما از رویدادهای گوناگون و پیچیده ای ناشی میشود؟ برای شناخت نقاط ضعف خویش به اوضاع و احوال خود نظری بیفکنید تا عواملی را که موجب شکست و ناکامی شما میشوند. بشناسید. آیا فرصت های طلایی را به سادگی ازذست می دهید؟  آیا از نشست و برخاست با فراد بلند پرواز و موفقی که مستوانند شما را در بالا رفتن از نردبان ترقی حمایت کنند، طفره میروید، آیا بررسی هرگونه طرح ارزنده ای را بیهوده میپندارند و با سیری قهقرایی خود را شکست میدهید. باید بپذیرید که ایجادزمینه ی شکست و ناکامی برای ذهن ناهشیار امر عادی است;زیرا به ماهیت برنامه ای که در اختیارش گذاشته میشود توجهی ندارد. در فصر بعد نقش مهم ذهن ناهشیار را در کسب موفقیت تجزیه و تحلیل خواهیم کرد; پیش از ان لازم میدانیم که چند مورد متداول از برنامه ریزی برای تنگدستی  را مطرح کرده و باور ها و بهانه هایی را که به طور معمول، ریز این برنامه را تشکین میدهند بشاناسانیم تا از این طریق موانعی را که با اقتدار تمام شما را از دستیابی به ثروت وتنعم باز می دارند، بشناسید.

                                                         زندگی هم زندگی های قدیم

    ا کنون بارها به این بهانه ی کهنه و فرسوده رو به رو بوده اید. برخی از افراد صرفا میکوشند تا با چنین بهانه هایی، تنبلی و بطالت خود را توجیه کنند. آنان فقر وفلاکت را اجتناب ناپذیر میشمرند; اما تحولات عصر حاضر، پوچ و میان تهی بودن چنین استدلالی را پی در پی ثابت میکند. تنها در آمریکا، هر روز چهل نفر و هر سال نزدیک به پانزده هزار نفر به جرگه ی میلیونها میپیوندند. البته این ارقام در اروپا چنین افزایشی را نشان نمیدهد; اما به هر حال چشمگیر و قابل توجه است. لحظه ای به این حقیقت بیندیشید که اگر سالی پانزده هزار نفر در آمریکا میلیونر شوند، چه تعدادی در همین مدت بین دویست و پنجاه هزار تا یک میلیون دلار سود میبرند. با وجود این، عده ای معتقدند که با توجه به تورم، بی کاری و رقابت در بازارهای جهانی، قدم گذاردن به وادی توانگران کاری بس دشوار است. در سال 1950، نودسه هزر شرکت کوچک و بزرگ در آمریکا به وجود آمد و در سال 1984 این رقم به مرز ششصد هزار رسید.طبیعی است که چنین شرکت هایی برای سرمایه گذاران درآمدی سرشار و برای آحاد مردم عادی مشاغل فراوانی را به همراه دارند.

     

    همه ی افراد موفق پیش ار دستیابی به ثروت و شوکت این بهانه را که همه چیز در چهل، پنجاه سال گذشته راحت و سهل الوصول بوده و به عبارت بهتر″ زندگی هم زندگی های گذشته ″را شنیده و به آن  کوچکترین اعتنایی نکرده اند. آنان هرگز اجازه نمیدهند که چنین پندار های ناصوابی کانون تابناک ذهنشان را تیره و آشفته کند.

    درفصل های دیگر این کتاب به چنین واقعیتی پی خواهیم برد که توانایی های انسان برای کسب موفقیت به شرایط دنیای درون بیش از اوضاع واحوال جهان برون متکی است. به علاوه، تحول شگرف تکنولوژی در عصر حاضر موجب شده است که انسان در راه کسب ثروت گاهی یک شبه ره صد ساله را بپیماید . برای مثال، شرکت اپل موفق شد ظرف هفت سال سرمایه اش را به یک میلیون و هفتصد هزار دلار افزایش دهد و این در شرایطی بود که پل جابزـ  یکی از شرکای اصلی آن ـ فقط بیست ساله بود. این حقیقت به تنهایی بر این تصور میان تهی که همه چیز در گذشته آسان و راحت بود خط بطلان بکشد.

     

     

     

    جوانم و بی تجربه

     

    یک ضرب المثل قدیمی میگوید: ″ جوانی که هدف مشخصی داشته باشد، حاصل تلاش خود را خیلی زود برداشت میکند″  همان طور که گفتیم پل جابز، قبل از 30 سالگی به ثروت و مکنت فراوانی دست یافت. استیون اسپیلبرگ، کارگردان برجسته ی فیلم های آرواره های کوسه و ئی تی  در سی و پنج سالگی میلیاردر شد. بسیارند کسانی که در عنفوان جوانی به ثروت کلانی دست میابند. این گروه اگر چه از تجربه ی کافی بی بهره اند; اما به اهرمهای جسارت، بی باکی ، ابتکار و نیروی اندیشه ی خلاقه مجهزند. به عکس کمبود تجربه ، کسان دیگر را وادار به پس نشنینی میکند.

    این دور باطل برای اغلب ما اشناست که برای تجربه اندوزی به یک شغل نیازمندیم و در عین حال، برای دستیابی به یک حرفه محتاج تجربه ایم. البته کار فرمایان به بطلان این دور واقف نیستند، با وجود این بسیاری ار آنها به جوانان متقاضی کار، اعتماد کرده و باهه آنان میدان عمل میدهند. شرکت های زیادی نیز هستند که آموزش کاکنانشان را خود به عهده میگیرند و از این رو به فقدان تجربه اهمیتی نمیدهند.آیا شما هم از آن دسته اید که شروع شغل دلخواهشان را مستلزم کسب تجربه ی فراوان میدانند؟ اگر چنین است، شرح حال مردان بزرگ را مرور کنید تا دریابید که اغلب آنها در آغاز از تجربه ی کافی برخوردار نبوده اند.

     

     

    دیگر از ما گذشته

     

    آیا میدانید که ری کراک بنیانگذار رستوران های زنجیره ای مک دونالد، در پنجاه و پنج سالگی نخستین گام را به سوی ثروت تنعم برداشت. در حقیقت ، اگر او به خاطر سن و سال زیاد، از تلاش دست میکشید، هرگز به ثروتمند ترن و موفق ترین مردان جهان نمیپیوست . شرح حال وی که در بخش دیگر کتاب آمده است، مدرک مستدلی بر این مدعاست که در هر سنی میتوان متفاوت و ممتاز بود. متاسفانه، برخی از این افراد. حتی گروهی از جوانان بر این باورند که برای ورود به دنیای ثروتمندان خیلی دیر است. انان فرصتها را از دست رفته میپندارند و امیدی به فردای روشن خود ندارند.

     

    اما همان طور که به ثمر رسیدن بذر در دل خاک به وقت کافی نیاز دارد، به ثمر نشستن بذر های موفقیت و عظمت در کشتزارهای ذهن و دل محتاج گذشت زمان است . ری کراک در شرح حال خود مینویسد:

    مردم در شگفتی مانده اند که چگونه من کارم را در مک دونالد از پنجاه سالگی آغاز کردم و چه شد که یک شبه ره صد ساله رفتم ؟ پاسخ این است که اگر چه یک شبه به موفقیت دست یافتم; اما همین شب، سی سال به درازا کشید.

    ماگس گانتر در کتاب خود زیر عنوان″ چگونه آنها خیلی خیلی ثروتمند شدند.″  به نکات جالبی در باره ی رابطه ی موفقیت و سن اشاره میکند:

    از قراین و شواهد پیداست که نهال موفقیت مردان بزرگ دیر بارور میشود. در حقیقت، زمینه های موفقیت، در سالهای درس و مدرسه شکل میگیرد. از این رو، احتمال دارد که مردان بسیار موفق . در دوران کودکی از تنبل ترین شاگردان کلاس باشند، اما در سومین دهه ی عمر خویش، یعنی در بیست تا سی سالگی. ناگهان ویژگی های بارز خود آشکار کنند. برخی دیگر، چنین خصوصیابی را در چهارمین دهه ی عمر خویش بروز میدهند.

     

    زندگی نامه ی ری کراک، به روشنی این حقیقت را آشکار میکند که در مسیر موفقیت شانس را تصادف نقشی ندارد. بلکه پیروزی حاصل از تلاش بی وقفه، عزم راسخ و غلبه بر شکست های پی در پی است.

    اغلب توانگران، نامرادیها وناکامیهای گذشته را به فراموشی میسپرند و این خود به این باور کاذب دامن میزند که ستارگان کامیابی وتنعم یک شبه در آسمان زندگی آنها درخشیده اند.

     

    ماکس گانتر در کتابش بر این واقعیت تاکید دارد که موفقیت نه تنها ممکن است دیر متجلی شود، بلکه چه بسا علامت یا نشانه ای هم که از ظهور آن در آینده خبر دهد وجود نداشته باشد. در حقیقت بذرهای موفقیت بدون آنکه حس شوند، در خفا رشد میکنند و پس از مدتی، ناگهان سر از کشتزار های عمل در میآورند و به ثمر مینشینند.

     

    ناپلئون هیل در بررسی وسیعی از زندگی هزاران ثروتمند به این نتیجه رسیده است که بیشتر آنان  پس از چهل سالگی به ثروت و دارایی کلان دست یافته اند. بنا بر این اگر هنوز به عرصه ی ثروت و شوکت قدم ننهاده اید، مایوس و دلسرد نشوید. چه بسا در آینده ای نزدیک از تلاش روزهای گذشته بهره ور شوید. شاید ابن سوال مطرح شود که پس از گذشت دوران جوانی، چه بسا کهولت یا بیماری، موانعی را سر راه موفقیت پدید می آورند.

     

    اگر به خاطر زنگی را کراک مراجعخ کنید، درخواهید یافت که وی پس از در آغوش کشیدن شاهد موفقیت، سخت بیمار شد، اما چون به ابزار های اصلی کامیابی ، یعنی عزم راسخ و اشتیاق سوزان مجهز بود، هرگز از هدف خود دلسرد ونومید نشد.

     

    وقتی در سال 1954، در آن روز سرنوشت ساز به شیکاگو باز میگشتم، قراردادی را درکیفم داشتم که چند ساعت قبل با برادران مک دونالد بسته بودم. بیمار بودم و احساس سربازی را داشتم که پس از یک رشته مبارزه ی طولانی، مصدوم و مجروح به وطن باز میگردد، شور و اشتیاق، لحظه ای راحتم نمیگذاشت و مانع آن بود که دمی از خواسته ی خویش غافل شوم، پنجاه سال از عمرم میگذشت و به دیابت و ورم مفاصل دچار بودم. مدتها پیش نیز در یک عمل جراحی کیسه صفرا و بخش عمده ی تیرویید خود را از دست داده بودم .

     

    بنا براین قبل از آنکه به خود بقبولانید که برای موفقیت دیر شده است و یک بیماری سخت میتواند موانعی را در مسید موفقیت پدید آورد، بار دیگر چند خط بالا را از نظر بگذرانید. ری کراک تا سن هفتاد و پنج سالگی  که از دنیا رفت،آنی دست از کار و تلاش برنداشت.

     

    کار هرگز کسی را از پای درنیاورده  است. اما بطالت و سستی انسان را فرسوده و ناتوان میکند. بی جهت نیست که بازنشستگان بی برنامه و از کار افتاده هایی که به کمترین تلاشی دست نمیزنند، خیلی زودتر از شاغلان میمیرند. بسیارند مردان و زنانی که در کهنسالی، باآغاز دومین و یا حتی سومین  حرفه ی خویش  در زندگی به اوج موفقیت میرسند. پس از این باور نادرست را که دوره ی کار وتلاش سپری شده و فرصت ها از دست رفته بدون توفیق خواهید گذرانیدو پیری و کهنسالی را نباید عامیلی برای محدودیت کار و تلاش تلقی کرد.بنا براین هر روز از زندگی را، نخستین روز از بقیه ی عمر خود به حساب آورید. با  چنین نگرشی، سالهای سپری شده در کانون توجه شما قرار نخواهد گرفت و ناکامی های گذشته اقتدار خویش را از دست خواهند داد.

     


    برچسب‌ها: از کجا آغاز کنیم, توانگران چگونه می اندیشند, چارلز آلبرت پویسانت, ثروتمند, ذهن ناهشیار ما زنده به آنیم که آرام نگیریم...
    ما را در سایت ما زنده به آنیم که آرام نگیریم دنبال می کنید

    برچسب : بخش,دوم,کتاب,تونگران,چگونه,اندیشند,کجا,آغاز,کنیم؟, نویسنده : kijikurdstano بازدید : 209 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:16